وبلاگ شخصی غلامرضانجفی سولاری

وبلاگ شخصی غلامرضانجفی سولاری

در همه دیر مغان نیست چو من شیدائی
وبلاگ شخصی غلامرضانجفی سولاری

وبلاگ شخصی غلامرضانجفی سولاری

در همه دیر مغان نیست چو من شیدائی

آزاده قهرمان محمودسقاکهوازی

محمود برادر شهید احمدعلی سقاکهوازی بود . با سن کم به جهه آمده بود . جثه کوچک و چهره معصومی داشت .

پدر و مادر و برادران محمود خانواده مقاوم و با روحیه بالائی داشتند . بعد از شهادت احمدعلی اینک هم پدر و هم پسر دیگر در جبهه ها حضور داشتند .  

سایر برادران محمود کوچکتر از او بودند و و امکان حضور در جبهه نداشتند و الا آنها هم به جبهه می آمدند .

شب عملیات یکی خودش را در آغوشم انداخت و با اشکهای فراوانی که می ریخت طلب حلالیت میکرد و می گفت اگر تو هم شهید شدی مرا شفاعت کن ! نگاهش کردم محمود بود ! تعجبم برانگیخته شد . محمود با آن سن کم و آن خانواده و فضائل دیگر نیازی به شفاعت چون من روسیاهی نداشت ! اما روح بلند و پاک او بیش از این را می طلبید . 

وقتی عقب نشینی تلخ  عملیات کربلی چهار اتفاق افتاد محمود باز نگشت و نام او جزء مفقودین بود و هیچ خبری از او نداشتیم همانند عزیز و مقداد و غلامعلی ... 

سخت بی تابش بودیم . همچنین خیلی نگران پدر و مادرش بودیم که چگونه این داغ سنگین را برای دومین بار تجربه می کنند اما روحیه بالای این پدر و مادر بزرگ باعث شد تا خم به ابرو نیاورند و راضی برضای خدا باشند . 

با زمزمه ورود آزادگان عزیز خبر بازگشت محمود بهمراه آزادگان موجی از شادی را برایمان به ارمغان آورد . 

آری بهترین هدیه خبری خوش از بازگشت پیروزمندانه محمود سقاکهوازی آزاده دلاور مسجد بود که برای عزیز و مقداد و غلامعلی تکرار نشد ! 

محمود آمده بود در حالی که لاغر و رنجور و یکی از چشما ن سبز رنگ قشنگش را از دست داده بود اما مثل همیشه خوشرو  و صمیمی و با روحیه بود و اسارت نتوانسته بود او را عوض کند .

نحوه اسارتش هم شنیدنی بود . یازده گلوله به بدنش اصابت کرده بود و با کابل تلفن دست و پایش را بسته بودند و حتی تیر خلاص به صورتش شلیک کرده بودند که باعث شده بود تیر به چشمش اصابت کرده و آنرا از حدقه بیرون بیاید  

 

اما بخواست خدا تیر کمانه کرده و جمجمه اش را نمی شکند ! محمود چندین بار بیهوش شده و بهوش آمده بود و تمام این صحنه ها را دیده بود و بیاد داشت .

واقعا از محمود و آزاده های قهرمانمان بوی عطر صحن و سرای حسینی(ع) به مشام میرسید . 

در آن ایام از شاعر مرحوم عسگری(خوشه چین) خواستم تا برای ورود محمود و آزادگان عریر شعری بسراید مثل همیشه فی المجلس سرود :

بوی حسین و کربلا

می آید از آزاده ها

بوی حسین سرجدا

می آید از آزاده ها

یادش بخیر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد