هوالغریب
175 بسیجی عاشق
175 کبوتر عشق
175 عاشق شهادت
175 سرباز پاکباخته ی خمینی کبیر
175 مخلص فی الله
175 غریب شهر
175 غواص مظلوم
175 فرزند نجیب ایرانی
175 مظلوم بیابان نشین
175 دست خالی
175 مرد امید امت
175 دست بسته
175 جوان پرشور
175 اسیر آزاده
175
175
175 ...
در فراغشان بیش از همیشه دلتنگ شهیدانم امشب ...
راستی وضعیت امروز عراق انعکاس جنایتهایشان بر این امت مظلوم نیست ؟
راستی 175 جوان اسیر دست بسته آه نداشتند ؟
راستی بسیجیان جنگ یادتان هست با اسرای عراقی چگونه رحمت و شفقت اسلامی حاکم بود ؟
راستی جبهه ای ها یادتان هست شب عملیات ها فقط یک جا با هم اختلاف داشتیم آنهم برای نکشتن اسرای عراقی بود ؟
بهمدیگر تذکر می دادیم امام فرموده کسی حق ندارد اسیر را بکشد !!!
انالله و اناالیه راجعون
همیشه ی دهر اینگونه جواب جوانمردی ، ناجوانمردی است ...
راستی وضعیت امروز عراق انعکاس جنایتهایشان بر این امت مظلوم نیست ؟
نه؛
حتی نمیشود شمرد یکصد و هفتاد و پنج جفت دستِ بسته یکصد و هفتاد و پنج مردِ دستبسته را.
یکصد و هفتاد و پنج جوان،
یکصد و هفتاد و پنج سرباز که با دستانی بسته در یک شب شوم زندهبهگور شدند
تا پس از هفتهزار شب پیدا شوند و داغ ما را تازه کنند.
نه که این وحشتناکترین صحنه جنگ هشتساله ما بوده باشد.
نه که جنگ هشتساله ما.
اما خیالِ این یکصد و هفتاد و پنج جفت دستِ بسته جوان گلوی ما را میفشارد انگار پس از سی سال.
ما را که مظلومترین بودیم و دستبستهترین.
ما را که دستانمان را جز برای کاشتن و درو کردن مهربانی نمیخواستیم.
ما که از دنیا فقط دو دست آزاد میخواستیم و چشمانی که بتواند طلوع آفتاب را در افق وطن ببیند.
و آخ از آن چشمها!
آن یکصد و هفتاد و پنج جفت چشمی که در آن تاریکی مدهش،
خدا میداند چهها دیدند و دیگر ندیدند.
و حالا که دستی یکسره قلبمان را میفشارد از غصه این کابوس، و زبانمان لال است
در بیان این مصیبت، و چشممان اگر ببارد خون میبارد...
آن یکصد و هفتاد و پنج دستِ بسته را،
و دستانِ از دسترفته آن صدها هزاران مرد و زن را که جان دادند
تا ما جان به در ببریم از آن کابوس،
ببوسیم؛
یکصد و هفتاد و پنج بار.
صدها هزار بار.
*پی نوشت:
فرمانده کمیته جستوجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح اخیرا اعلام کرد: ۱۷۵ تن از شهدایی که وارد کشور شدند متعلق به غواصان عملیات کربلای ۴ است که با دستان بسته به شهادت رسیدند و زنده به گور شدند.
السلام علیک یااباعبدالله الحسین (ع)
السلام علیک یازینب کبری (س)
امروز در حسینیه ثارالله اهواز و مراسم شهیدان هلیسائی و کجباف ، هر چه خواستم به خودم بقبولانم که این سخنران خانم هست نتوانستم . آخر کلام مردانه و استحکام خاصی داشت و باورش سخت بود که بگویم او زن است ...
" برای مبادله اجساد شهدایمان هیچکس حق ندارد یک دلار به این خونخواران داعش و النصره بپردازد ! هیچکس حق ندارد یک زندانی از این جانیان خبیث را آزاد کند ! هیچکس حق ندارد برای آوردن بدن مطهر شهدایمان عملیاتی را هر چند محدود انجام بدهد ! اگر ضرورت به انجام عملیاتی بود برای اسلام و برای شکست تکفیری ها بود عملیات کنید وگرنه به هیچ وجه راضی نیستیم تا برای آوردن اجساد عزیزانمان عملیاتی صورت پذیرد و احیانا عزیزان دیگری بشهادت برسند .
ما شهیدان مان را تقدیم خدا کردیم و نیاز به جنازه های خاکی شان نداریم ! مگر ام وهب در کربلا وقتی سر بریده ی فرزند شهیدش را به میدان پرتاب نکرد و مگر نگفت من سری که در راه خدا دادم بازپس نمی گیرم ؟ ما نیز همسر و فرزندمان را تقدیم خدا کردیم و خدا او را قبول بفرماید انشالله دیگر چه نیازی به اجساد مطهرشان است ؟ "
این سخنان شیرزنی است که همسر خود مجاهد فی سبیل الله سردار حاج هادی کجباف را در خاک کشوری غریب تقدیم خدا کرده و جنازه ی همسر و پدر فرزندانش هم بدست دشمن بغنیمت گرفته شده است ؟
در او نشانی از شکست و اشک نیافتیم !؟ ولله باور کردنی نیست که با دلی شکسته بتوان اینگونه سخن به زبان راند ...
حقیر شخصا تکان خوردم و باورم نمی شد که زنی داغدار که فقط چند روز از شهادت همسر قهرمانش گذشته و عکس بدن مطهرش را برایش آورده اند در حالی که تیرخلاص خورده است اینگونه سخن بگوید .
بیاد خطبه ی بی بی زینب کبری(س) در مجلس یزید افتادم . یزید منتظر بود تا التماس و زاری از اسرا و بانوی اسلام بشنود زیرا می دانست در صحنه ی جانسوز عاشورا چه فجایعی ببار آورده است و یقین داشت که هیچ اثری از مقاومت از بازماندگان نخواهد دید . اما زینب که خون امیرالمومنین (ع) در رگ هایش جاریست چنان خطبه ای خواند که بساط یزید و یزیدیان را برای همیشه ی تاریخ برچید .
امروز بانوی شیرزن ایرانی چنان با خصم خونخوار سخن گفت که لرزه بر اندام همه ی ظالمان عالم و اذنابشان انداخت .
خدایا خودت می دانی که درون دل و جان این زن آتش فشانی است از درد و غصه و غم ولی چون عزیز و تکیه گاه و همسرش را در راه تو تقدیم نموده است در مقابل دشمنانت سر فرود نمی آورد و با کلام ناب انقلابی اش دشمن را به تمسخر کشاند و حقارت و کوچکی او را به رخ کشید . قطعا این بانوی مکرم فرزندان برومندش را نیز همانند همسر جاودان و قهرمانش تربیتی حسینی و زینبی کرده است که مایه آبروی دین خدا و برکت زمین و زمینیان خواهند بود .
درود خدا و ملائکه الله بر شهید همیشه جاوید اسلام سردار شهید حاج هادی کجباف که با خون پاک و مطهرش گل نوپای انقلاب اسلامی را آبیاری نمود و جانانه از حریم مطهر بی بی زینب کبری (س) محافظت نمود . روح مطهرش شاد
خبر رسید که جان داد هادی کج باف
تنش به خاک ولی روح او به طواف
مگر به حرمت این خون ز جای برخیزم
که بر شهید هلیساوی اشک میریزم
حسین بال گشوده ست هر دو ایشان را
به دامنش بنوازد سر شهیدان را
تمام مقصد ما مکتب است بسم الله
بهشتمان حرم زینب است بسم الله
شهید دیگری از کوی عشق می اید
مدافع حرمش از دمشق می اید...
دادستان محترم گرگان در خصوص تهدید
انصارحزب الله در ماجرای سفر علامه سیدحسن خمینی گفت : که نباید چنین
مسایل و بیانیه هایی منتشر شود و با جدیت پیگیر عوامل و مسببان انتشار این
بیانیه هستیم که گفته شده جعلی است.
وی افزود پیگیری خواهیم کرد که چطور
این بیانیه به دست افراد و سایت هایی افتاده که آن را برای نخستین بار
انعکاس دادند و در عین حال دامن زدن به این مسایل ، عوامل اصلی این
اقدامات را به اهدافشان نزدیک می کند و اگر بیانیه جعلی باشد، بهتر است به
آن پرداخته و دامن زده نشود و در اجرای برنامه ها و وظایف خود از قانون
عدول نخواهیم کرد و اجازه نخواهیم داد هیچ کس خلاف قانون عمل کند...
... حقیقتا خط و نشان کشیدن در کشوری که دارای قانون و نظم و انظباط است جای تامل دارد . واقعا اینگونه می توان کشور را اداره کرد ؟ اگر بنا باشد هر کس خودسرانه اقدام به صدور بیانیه تهدید آمیز برعلیه مقامات رسمی کشور و بالاخص شخصیت محبوب و دارای جایگاه ویژه و منتسب به بیت امام عزیز بنماید و هیچکس هم موضعی نگیرد و برخوردی از سوی مقامات قضائی صورت نپذیرد کشور به سوی آشوب و بی نظمی کشیده خواهد شد و وجهه ایران بزرگ را در دنیا خدشه دار می کند .
ایکاش با ماجرای جسارت به دکترعلی مطهری این نماینده شجاع مردم تهران در شیراز با جدیت و سرعت بیشتری برخورد می شد تا دیگر کسی بخود جرات ندهد حتی به این مغالط فکر کند .
جدا جا دارد از قوه ی محترم قضائیه و دادستان محترم گرگان صمیمانه تقدیر و تشکر نمائیم .
هوالعزیز
همانند کسی هستم که آتش گرفته !
بایستم می سوزم
تا میدوم بیشتر می سوزم !
هنوز کفن جانباز مدافع حرم مولای شهیدان حاج حبیب جنت مکان
خشک نشده بود
که خبر شهادت سردار سپاه اسلام حاج هادی کجباف
و سردار شهید جانباز حاج روزبه هلیسائی را از معرکه ی سوریه آوردند
دارم دیوانه می شوم
خدایا این ها سرمایه های هشت سال دفاع مقدس مایند
و متاسفانه یکی یکی چون گل پرپر می شوند
من ماندم تنهای تنها
من ماندم تنها میان سیل غمها ...
در فراقشان چه می توان گفت که امام شهیدان فرمود :
بدانید که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست
بقول حاج صادق :
در باغ شهادت باز باز است ...
خوشا بسعادتتان
شهد شیرین شهادت گوارای وجود نازنینتان ...
شادی روحشان صلوات