-
تیر خلاص
چهارشنبه 23 تیر 1389 23:45
تیر خلاص هوالمظلوم عراقی ها خاکریز را گرفته اند دارند به بچه ها تیر خلاص می زنند صدای یاحسین بچه ها دلم را می لرزاند فرصت نیست باید فرکانس بی سیمم را عوض کنم سلام ما را به امام برسانید بگوئید از ما راضی باشد هر کاری از دستمان برآمد کردیم و . . . بچه ها بعد از شما ما ... شرمنده ایم شهیدامیرحاجی امینی بی سیم چی لشگر
-
عید مبعث
جمعه 18 تیر 1389 22:36
بخوان بنام پروردگارت عید سعید مبعث رسول گرامی اسلام حضرت محمدابن عبدالله (ص) بر همگان تبریک و تهنیت باد
-
زندگی من
جمعه 18 تیر 1389 01:46
مترسک ناز می کند کلاغ ها فریاد می زنند و من سکوت می کنم.... این مزرعه ی زندگی من است خشک و بی نشان
-
پارچ آب خوری
چهارشنبه 16 تیر 1389 17:42
پارچ اب خوری در ایام جنگ تحمیلی در جبهه تنگه چزابه ماموریتی بودم که اتفاق جالبی بیادم آمد که دوست دارم برای شما عزیزان بنویسم تا هم تبسمی بر لبان شما بزرگواران بنشیند و هم بدانید در جنگ چگونه عزیزان شما به کمبودها لبخند زدند و حماسه ها آفریدند و به امکانات و وسائل تدارکاتی خیلی وابسته نبودند ! مدتی بود نیاز به پارچ آب...
-
مهرداد اوستا
جمعه 11 تیر 1389 23:55
مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند . دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد . دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می کنند عقیده ی او را در...
-
محول دشت گپ
جمعه 11 تیر 1389 23:13
بچه های دشت بزرگی به او به زبان محلی روستای ام الطمیر " محول " می گفتند . (1) محول لرز و تب کرده بود . اونقدر تبش شدید بود که در گرمای تابستان در شهر فاو عراق دست را می سوزاند ! دیگر همه بچه های سنگر نگران شدند . یکی از بچه های دسته بلال که مختصری اطلاعات پزشکی داشت گفت : اگر او را پاشوره کنیم و دستمال خنک...
-
محمدعلی عبیاوی
سهشنبه 8 تیر 1389 02:29
ساعت دو نیمه شب بود . تازه پستم تمام شده بود و از سنگر کمین برگشتم تا در سنگرمان استراحتی بکنم . چند لحظه ای نگذشته بود که سر و صدای زیادی بلند شد ظا هرا یک تیم شش نفره از گشتی های عراقی از کمین ما گذشته و بدرون مواضع رزمندگان اسلام نفوذ بودند . بچه ها با تاخیر مختصری متوجه شده و سریعا موضع گرفتند . در گیری شدیدی شروع...
-
معنی عشق
چهارشنبه 2 تیر 1389 02:35
عشق یعنی عشق یعنی یک سلام و یک درود عشق یعنی درد و محنت در درون عشق یعنی یک تبلور یک سرود عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی یک شقایق غرق خون عشق یعنی زاهد اما بت پرست عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه عشق یعنی بیستون کندن بدست عشق یعنی آب بر آذر زدن عشق یعنی چون محمد پا به راه عشق یعنی عالمی راز و...